در حال حمل مقدار زیادی نمونههای گیاهی بودم که آنها را به گیلرمو دل تورو برسانم و چند لایک دیجیتالی دريافت کنم، در مسیر یک رودخانه وجود داشت و من بیپروا به داخل آب رفتم اما جریان آب به قدری زیاد بود که به درون رودخانه افتادم و تمام بستهها نقش بر آب شد. دقیقاً اینجا بود که آتش خشم بغل دستیام شعلهور شد: "تو فقط یک باربر بیعرضهای" این را با فریاد خطاب به بازی و تلویزیون گفت. "همون اول کاری کُلی آت و آشغال بارت میکنند و بهت هم نمیگن که چطوری از شر اینا خلاص بشی! از طرفی چکمههات هم فرسوده شدن و بچه هم گریه میکنه! من نمیخوام با خستگی از سر کار برگردم و این رو تماشا کنم!"
ناله و غُرغُر های اینچنینی، از زمانی که جدیدترین اثر استاد کوجیما روانهی بازار شده و حتی قبل از آن، در فضای اینترنت در حال پخش شدن است. Death Stranding معجونی از آثار علمیتخیلی و البته شبیهساز باربری. بر روی کاغذ این نقدها معتبر و قابل قبول به نظر میرسند، بله شما در این بازی نقش پَت پُستچی در آینده را بازی خواهید کرد و در این بین باید بچهداری را نیز تجربه کنید و گریههای یک نوزاد را تحمل کنید. این برای یک بازی AAA غیرمعمول است، انتظار یک Call of Duty را داشتید!؟ شرمنده، این آن نیست.
با شنیدن اینها احتمالاً به تیتر مقاله شک میکنید و از بازی نکردن این اثر خشنود میشوید و اگر هم دو دل بودید احتمالاً تصميم به تجربه نکردن بازی میگیرید. شاید شما ترجیح میدهید پول و وقتتان را صرف چیزهای خوشایندتری کنید مانند تجربهی یک بازی همهپسندتر یا خرید و خواندن یک کتاب که مدتها پیش تصمیم به تهیهی آن گرفته بودید. اما بایستی بگویم که اهمیتی به نقدها ندهید، شاهکار هیدئو کوجیما شاید شروع کُند و گیجکنندهای داشته باشد اما در عین حال، غیرقابل چشم پوشی است و نباید از دستش داد.
هیدئو کوجیما، برای کارگردانی و خلق مجموعهی متالگیر سالید شناخته شده است و یکی از معدود بازیسازان بسیار بزرگ و صاحب سبک به شمار میرود که نه تنها در بین جامعهی هنر-صنعت بازیهای ویدئویی مورد احترام است، بلکه در دیگر حوزهها نیز از جمله سینما و موسیقی بین بزرگان شناخته شده و خوشنام است. ساخت عناوین بسیار بزرگ با مقیاس جهانی آن هم با محوریت یک هنرمند اصلاً کار راحتی نیست. همهی اینها را اضافه کنید به این حقیقت که این روزها استودیوهای ژاپنی بیشتر به سمت ساخت بازیهای در مقیاس کوچکتر و سودآوری بیشتر تمرکز کردهاند، از این رو اینچنین عنوان بزرگی یک جواهر ناب به شمار میرود. همچنين این که Death Stranding یک دنباله نیست، آن هم در حوزهای که به ندرت عناوین تازه و بکر در مقیاس بزرگ در آن میبینید. بازیهای بزرگ انگشت شماری این جرأت را میکنند که به این اندازه متفاوت و منحصر به فرد باشند.
نگاهی به شمای کُلی داستان و فضای Death Stranding: در آیندهای به غایت نا امید کننده و نابود، شما نقش Sam Porter Bridges را بازی خواهید کرد، یک مأمور باربری که برای یک شرکت عظیم به نام Bridges کار میکند. گفته میشود که این آیندهی تباه شده، ماحصل یک اتفاق ماورائی بوده است، اتفاقی که جهان را مملو از موجودات سایه مانند و عجیب به نام BT کرده است. و همچنین باعث به وجود آمدن بارانی شده که هر چیزی را در سر راهش دگرگون میکند و باعث فرسوده شدن سریع هر چیزی که با آن برخورد کند میشود. در اصل گذر زمان در آنها را سرعت میبخشد.
وقتی شخصی در این جهان بمیرد، جنازهی آن فرد پتانسیل منفجر شدن و پدیدآوردن یک حفرهی بسیار بزرگ را دارد، انفجاری بسیار شدید که توانایی نابود کردن یک شهر را به طور کامل خواهد داشت. در این بین sam که یک نوزاد درون محفظه به نام BB که مخفف Bridge Baby میباشد را با خود اینور و آنور میکشاند، باید با کمک BB که توانایی تشخیص BTها را دارد در بین مخروبههای آمریکا جابهجا شود و محمولههایی را برساند تا به نوعی دوباره این کشور را یکپارچه کند.
یک صحنهی معمولی در Death Stranding که به همان اندازه عجیب است: در همان اوایل بازی sam مأموریتی از جانب گیلرمو دل تورو دريافت میکند که برای رئیسجمهور در حال مرگ ایالات متحده یک بسته آرامبخش ببرد. رئیس جمهوری که در بستر مرگ است و در یک اتاق هولوگرافیک قرار دارد، از قضا این رئیسجمهور مادر sam نیز هست و او را تشويق میکند که به بازسازی آمریکا کمک کند. "تو رئیس جمهور یک خراب شدهای، Bridget" سَم بر سر مادر در حال مرگش فریاد میکشد، البته با چاشنی دیالوگهای مضحک و دراماتیک که بازی از آنها پُر است، سپس یک اتفاق مضحک و در عین حال دراماتیک دیگر نیز میافتد که غیر منصفانه است آن را برایتان افشا کنیم.
چیزی که Death Stranding را یک اثر انقلابی میکند این است که در رسانهای قرار دارد که از خطر کردن و نوآوری شدید بیزار است. این بازی جرأت خطر کردن و عجیب بودن را به جان خریده است. چه شما کوجیما را یک قصهگوی عالی رتبه و بازیساز نابغه بدانید و چه او را یک شخص حامی ملودرام که زیادی بزرگش کردهاند قلمداد کنید، یک چیز غیر قابل کتمان است و آن نیز این نکته است که او یک هجو نویس با استعداد میباشد. این بازی پُر شده از اشاراتی به شبکههای اجتماعی، ستارهشناسی و حتی چیزهای دم دستی و روزمره مانند نوشابههای انرژیزا که معرف و محبوب اکثر گیمرهای به اصطلاح حرفهای و نوبستیز میباشند. دستگاه رهگیری و ارزیابی که همهی کارکنان Bridges باید به دست داشته باشند نیز جالب است، دقیقاً به شکل دستبند طراحی شده است و استعارهی دیگری است به زندگی دیجیتالی امروزه.
گیمپلی بازی که معرکه است. Sam که هم به نوعی نامیرا است و هم فریلنسر (یعنی رسماً یک ترکیب جالب و خطرناک)، باید کیفهای بزرگی را بر پُشت، بازوها و پاهای خود وصل کند و با مشقت فراوان آنها را در آمریکای مخروبه و برهوت جابهجا کند. در عین حال باید همیشه این شعار را سر لوحهی کار خود قرار دهد که:"هر بسته یک قولی است که به یک شخص درمانده داده شده است، و آنها چشم امیدشان به توست که بسته را برسانی." بازیکنان باید ماشههای چپ و راست کنترلر را نگه دارند تا تعادل sam حفظ شود و همچنين دیگر اشخاص را که میخواهند بستهها را از او بربایند را دور کنند.
توسعهدهندگان اندکی این شجاعت را دارند که یک بازی چند ده میلیون دلاری را بر مبنای یک مکانیک مسخره و طرد شده در کل گیمینگ یعنی "fetch quest" بنا کنند و با این کار هم هجوی بر زندگی مدرن فریلنسری کرده باشند و هم این نکته را خاطرنشان کنند که بازیها چقدر به ساختارهای کسالتبار کارهای روزانه نزدیک شدهاند و از اصل بازی و سرگرمی که هدف اصلی آنها میباشد، فاصله گرفتهاند.
دلیل آخر برای اینکه متوجه شوید Death Stranding ارزش وقت گذاشتن را دارد، کیفیت سینمایی و نمایشی بازی است. کوجیما که در حساب شخصی خودش در توئیتر نوشته: "70% از بدنم از فیلمها تشکیل شده است." یک دوستدار سینما و خورهی واقعی فیلم است. از دیدگاه زیبایی شناختی این بازی یک حماسهی شگرف میباشد، یک شاهکار تکامل یافته، نمرات بالایی که بازی بعضاً گرفته نمایانگر این است که این اثر میتواند به زیبائی و عظمت آثار شاخص علمیتخیلی در سینما باشد(در حقیقت بازی شباهتهایی به فیلمهای Prometheus و Arrival دارد). اگر شما یک خورهی فیلم و سینما شناس قهار ولی یک گیمر نوب و تازهکار باشید، کوجیما حتی یک درجهی سختی "خیلی خیلی آسان" نیز در بازی قرار داده است که بدین ترتیب تقریباً هر کسی میتواند بازی را به سرانجام برساند. حتی مادربزرگ بنده!
یک ضربالمثل معروف داریم که میگوید: "گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم." این بازی مصداق بارز این ضربالمثل است که اگر شما اندکی صبر کنید و بازی را به پیش ببرید در ادامه متوجه ارزشهای آن خواهید شد و از آن لذت خواهید برد. با توجه به اینکه این بازی هماکنون علاوه بر PS4 بر روی PC نیز در دسترس قرار گرفته است، به نظر میرسد که بهترین وقت برای تجربهی این اثر بکر و ارزشمند میباشد.
خب دوستان نظرتان چيست؟ این بازی را تجربه کردهاید؟ نظرتان دربارهی بازی Death Stranding چیست؟ لطفاً با ما در بخش نظرات در میان بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید