نقد و بررسی بازی journey to the savage planet
"به قلم ابوالفضل مولایی"
این نقد براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
“انسان یعنی چه ؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد ، میآفریند و تعصب میورزد ، و میۤپرستد، و انتظار میکشد و همیشه جویای مطلق است. جویای مطلق، این خیلی معنی دارد “ – دکتر شریعتی
موجودی مثل انسان از همان ابتدای خلقت که پا بر روی کره خاکی نهاد، در حال جست و جو بوده؛ جویای فضل، ادب و شگفتی. در امتداد همه این موارد یک عنصر بسیار مهم دیگر هم وجود دارد: اکتشاف. به راستی کشف مکانهای جدید علاوه بر توانایی خلق داستان و در اختیار گذاشتن منابع بیشتر، قوه کنجکاوی ما را نیز تغذیه میکند. این مفهوم اکتشاف تا همین ۷۰ سال پیش همیشه بر روی کره خودمان بود – غارها، کوهها و در نهایت قارهها – اما از حدود ۷۰ سال پیش مفهوم اکتشاف به فراتر از خاک و آب سیاره خودمان رفت. کشورهای پیشرفته شروع به سعی برای ارسال ماهواره و انسان به فضا کردند تا آنکه یوری گاگارین روس به این خواب، جامه عمل پوشاند و رویای چندین سالهی بشر را به تحقق رساند.
طبیعتاً صنعت سرگرمی و قوهی تخیل انسانها هم بیکار ننشسته و شروع به قصهگویی کردند؛ از اودیسه کوبریک که تقریبا میتوان شروعکننده این موج دانست، تا همین بازی JOURNEY TO THE SAVAGE PLANET خودمان. اساساً هر اثری که انسان توانایی حس و تجربه آنرا نداشته است و اثر درفضاهایی ناشناخته روایت میشود، باید داستان و فضایی داشته باشد که از خلاقیت کامل خالق نشأت گرفته؛ به طوری که مخاطب بعد از تجربه متوجه شود که با دنیایی انتزاعی سرو کار داشت و منطقش با جهان واقعی یکسان نیست.
Journey to the savage planet، از همان سکانس ابتدایی و شروع بازی، بازیکن را گیج میکند. با یک ویدیوکلیپ سعی میکند توضیح دهد که چرا فضانورد ما آنجاست و هدفش چیست! این دلیلی جز ندانستن این موضوع توسط خود سازنده ندارد. در پیرو موضوعهای بالا و عدم وجود فضاسازی، بازیکن دیگر نمیتواند علت جهان بازی را لمس و درک کند. دیگر حتی اگر داستانی باشد (که بازی ابداً ندارد) نمیتواند آن را روایت کند. در نهایت باید بگویم داستان بازی فقط بر روی عبارت “تعمیر سفینه” مانور میدهد و دیگر هیچ چیز جذابی درباره داستان وجود ندارد. آزاردهنده ترین مورد هم درباره داستان بازی، خشکی بیش از حد آن است. نه رابطهای به وجود میآید (بخصوص با وجود پتانسیل خیلی بالای هوش مصنوعی و رباط برای یک رابطه احساسی که کاملاً به هدر رفته است)، نه دِرامایی و نه حتی تعلیقی.
بازی تماماً میخواهد با جهان و گیمپلی خود باعث شگرفی بازیکن شود و او را سرگرم کند اما چون توضیحی برای هیچکدام از موارد بالا ارائه نمیدهد، بازیکن گیج میشود. او از جهان بازی نه تنها لذت نمیبرد، بلکه باگذشت اندکی زمان آزاردهنده هم میشود. عناصر گیمپلی بازی تماماً تکراری هستند، بدون حتی ذرهای خلاقیت. تمام اسلحهها و آپگریدها را پیشتر دیدهایم و تجربه کردهایم. برای مثال، همان اسلحه اولی که با آن سروکار داریم یک سلاح کمری کوچک است که اجسامی مانند لیزر شلیک میکند و خشابش هم بینهایت است. جهان و موجودات بازی ابداً جذابیت لازم را برای جذب مخاطب ندارند و همه موجودات تکراری و خسته کنندهاند. منظرهها با وجود گرافیک فنی جالب بازی، بعد از مدتی کوتاه وارد فاز خسته کنندگی میشوند؛ چراکه هیچکدام از نوآوری کافی برخوردار نیستند.
مأموریتهای بازی به گونهای طراحی شدهاند که بعد از انجام هر مرحله اصلی، باید یک مرحله فرعی انجام دهید تا لوازم لازم برای انجام مأموریت مثل Jet pack ، Grapple gun و … را آزاد کنید. بعضاً این ماموریتهای فرعی آنچنان بی منطق و اذیت کنندهاند که میخواهید همانجا بازی را رها کرده و بروید. هر بار که کشته میشوید، تمام چیزهایی که در inventoryشما بوده باشد در قالب یک جعبه روی زمین میریزد. بعد از اینکه هوش مصنوعی همراهتان از روی شما یک کلون ساخت، باید به همان نقطه بازگشته و وسایلتان را بردارید. نکته آزار دهندهی این مکانیک آن است که گاهی شما برخی موجودات – که قابلیتهای عجیب و غریب و غیرمنظقیای دارند – را پشت سر میگذارید ولی با یک اشتباه کشته میشوید و بخاطر عدم وجود checkpoint باید دوباره همان مأموریت خسته کننده را از اول بروید.
در مورد داستان هم به نظرمن نه تنها داستانی در کار نیست که روایت شود، بلکه هیچ شخصیتی هم خلق نمیشود که درباره اش بحث کنیم. نه خبری از آنتاگونیست است نه پراتوگونیست. در چنین شرایطی، موسیقی بعضاً تیز و هیجان انگیز بازی جزء معدود نکات لذت بخش آن است. این موسیقی ارگونومی جالبی دارد و باعث میشود که مخاطب – هر چند کم – با بازی ارتباط برقرار کند و اخت گیرد.
بازبینی تصویری:
شوخیهای بازی در قالب ویدیوکلیپ کنار تختتان پخش میشود که بنظر من تکراریاند و بیشتر شبیه Show معروف ریک و مورتی هستند.
گرپل، از معدود وسایل لذتبخش بازی
Teleport به شما کمک میکند که مسیرهای طولانی و خسته کننده بازی را بار دیگر طی نکید (البته نه کل راه را)
اسکن، اسکن، اسکن همان موجود آزار دهنده همیشگی بدون ذرهای نوآوری
یکی از این احمقها کاراکتر شماست، انتخاب کنید!
نکات مثبت:
گرافیک فنی قابل قبول
هوش مصنوعی بدک نیست
Grapple
موسیقی بازی
نکات منفی:
عدم وجود داستان و شخصیت
عدم وجود فضاسازی درگیرکننده
سیستم آپگرید اسلحهها و وسایل همراه
عدم وجود موجودات جذاب
باس فایتهای تکراری و خسته کنندهان
سختی بیمنطق بازی در بعضی مرحلهها
عدم وجود Checkpoint
سخن آخر: از همان لحظه ورود به بازی و دیدن گرافیک و سوژه متوجه پتانسیل خیلی بالای بازی برای خلق یک تجربه یکتا میشوید. اما طولی نمیکشد که در اثر عناصرگیمپلی و روایت داستانی نه چندان جالب بازی، از آن خسته میشوید و سعی میکنید کنترلر را روی زمین رها کرده و فرار کنید.
Verdict
The exact moment I entered the game and saw the amazing graphics and possible ideas, I imagined that it would be an unique experience. But it didn’t take long for me to get annoyed as a result of boring storytelling and amateurish gameplay
Final Score: 5 out of 10